English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (4833 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
fire time U زمان انفجار
time of disintegration U زمان انفجار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
atomic time U زمان انفجار اتمی
early time U زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
fire time U زمان اجرای اتش یا انفجار
late time U زمان سکته انفجار
late time U زمان بین سقوط بمب تا شروع انفجار اتمی
predictor U دستگاه محاسب زمان انفجار
Other Matches
contact burst preclusion U ضامن ضد انفجار ضربتی وسیله ممانعت از انفجار دراثر اصابت
burning train U مسیر انفجار سیکل انفجار
blast line U مسیرموج انفجار خط موج انفجار
explosive train U مدار انفجار مسیر انفجار
chemical horn U مکانیسم انفجار مین صوتی مکانیسم انفجار شیمیایی
line haul U زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
cache memory U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
realtime U زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
crater analysis U تجزیه و تحلیل قیف انفجار تجزیه و تحلیل قیف حاصله از انفجار گلوله ها
circuit U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuits U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time U یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. U آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
access time U کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM U فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
response time U زمان جواب زمان پاسخگویی
presents U زمان حاضر زمان حال
present U زمان حاضر زمان حال
arrivals U زمان حضور زمان رسیدن
arrival U زمان حضور زمان رسیدن
presenting U زمان حاضر زمان حال
seek time U زمان جستجو زمان طلب
presented U زمان حاضر زمان حال
read time U زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
tour of duty U زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
pop U انفجار
popped U انفجار
pops U انفجار
detonation U انفجار
brisance U انفجار
blow out U انفجار
displosion U انفجار
detonations U انفجار
explosion U انفجار
blastment U انفجار
blow-ups U انفجار
burst U انفجار
bursts U انفجار
plosion U انفجار
blasting U انفجار
blow-up U انفجار
eruption U انفجار
explosions U انفجار
blow up U انفجار
blast U انفجار
blasts U انفجار
misfires U گیر در انفجار
implosion U انفجار از داخل
sympathetic detonation U انفجار القایی
inexplosive U غیرقابل انفجار
blasting machine U دستگاه انفجار
bursting set U محل انفجار
swooper U انفجار دار
yielded U بازده انفجار
aerial burst U انفجار هوایی
information explosion U انفجار اطلاعات
burst wave U موج انفجار
impact action U اثر انفجار
explosive energy U قدرت انفجار
explosion proof U ازمایش- انفجار
explosion hazard U خطر انفجار
explosimeter U انفجار سنج
explosion proof U پوشش ضد انفجار
big bang U انفجار بزرگ
high order detonation U انفجار شدید
blast effect U اثر انفجار
gust U انفجار فوت
explosive force U نیروی انفجار
explosive force U قدرت انفجار
misfire U گیر در انفجار
misfired U گیر در انفجار
gusts U انفجار فوت
ignitor U وسیله انفجار
yields U بازده انفجار
yield U بازده انفجار
blow out U سوختن انفجار
explosive U قابل انفجار
atom samshing U انفجار اتمی
explosiveness U قابلیت انفجار
blast wave U موج انفجار
detonation charge U خرج انفجار
population explosion U انفجار جمعیت
combustion chamber U اطاق انفجار
countermining U انفجار ضد مین
destruct system U سیستم انفجار
craters U قیف انفجار
detonations U انفجار ناگهانی
sonic booms U انفجار صوتی
combustiblity U قابلیت انفجار
crater U قیف انفجار
detonation U انفجار ضربهای
detonation cord U سیم انفجار
detonatable U قابل انفجار
lead in U مداررابط انفجار
POWs U صدای انفجار
the force of the explosion U شدت انفجار
crepitation U انفجار مکرر
detonation U انفجار ناگهانی
detonative U اماده انفجار
POW U صدای انفجار
blast U صدای انفجار
crackle U صدای انفجار پی در پی
blasts U ضربه انفجار
busted U انفجار ترکیدگی
blasts U صدای انفجار
crackled U صدای انفجار پی در پی
blast U ضربه انفجار
outbursts U انفجار غضب
busting U انفجار ترکیدگی
busts U انفجار ترکیدگی
outburst U انفجار غضب
crackles U صدای انفجار پی در پی
sonic boom U انفجار صوتی
detonations U انفجار ضربهای
bust U انفجار ترکیدگی
dead center ignition U نقطه انفجار
detonable U قابل انفجار
detonating slab U مسیر انفجار
dive schedule U جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
times U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
time U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
timed U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
imprescriptible U وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
tnt equivalent U معادل با قدرت انفجار تی ان تی
blast effect U اثر موج انفجار
low order U انفجار کند یا ناقص
explosive range U گستره انفجار پذیری
impacts U اثر ترکش انفجار
high order detonation U انفجار انی وکامل
atom samsher U دستگاه انفجار اتمی
impact U اثر ترکش انفجار
armed mine U مین اماده انفجار
crepitate U انفجار پی درپی کردن
bursts U انفجار منفجر شدن
bursts U منفجر کردن انفجار
flex x U خرج انفجار کتابی
subsidiaries U عمق دهنده به انفجار
afterwinds U باد بعد از انفجار
subsidiary U عمق دهنده به انفجار
flex x U خرج انفجار ورقهای
burst U انفجار منفجر شدن
burst U منفجر کردن انفجار
explosives U مواد قابل انفجار
breech chamber U محفظه خرج انفجار
service mine U مین قابل انفجار
contact fire U انفجار در اثر تماس
powder keg U چیز قابل انفجار
powder kegs U چیز قابل انفجار
detonating U ترکاننده وابسته به انفجار
armed ammunition U مهمات اماده انفجار
blastment U تاثیرونفوذ انفجار بادخوردگی
poised mine U مین اماده انفجار
equation of time U خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
unemployment compensation U پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
execution U 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
exudation U مواد پخش شونده در یک انفجار
strip U تخلیه موادخطرناک یا قابل انفجار
piezometer U دستگاه سنجش شدت انفجار
impact action U عمل انفجار نیروی ترکش
contingent effects U اثرات احتمالی انفجار هستهای
ice mine U مین مخصوص انفجار زیریخی
proximity fuze U فیوز مخصوص انفجار مرمی
sofar U دستگاه ثبت انفجار در زیردریا
countermining distance U فاصله ضد انفجار زنجیری مین
loom time U مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
afterwinds U باد مخالف جهت انفجار اتمی
discriminating circuit U مدارتشخیص دهنده انرژیهای عامل انفجار
acoustic circuit U مدار عکس العمل انفجار صوتی
drag loading U نتیجه کشش بادیا موج انفجار
countermining U زنجیری کردن ترتیب انفجار مینها
fire in the hole U انفجار نزدیک است به جان پناه
ice mining U انفجار یخ رودخانه یا دریاچه ها به وسیله مین
yielded U قدرت انفجار گلوله تسلیم شدن پس دادن
yield U قدرت انفجار گلوله تسلیم شدن پس دادن
yields U قدرت انفجار گلوله تسلیم شدن پس دادن
crackled U صدای انفجار وشکستگی تولید کردن شکستن
crackles U صدای انفجار وشکستگی تولید کردن شکستن
crackle U صدای انفجار وشکستگی تولید کردن شکستن
firing area U نقطه شروع انفجار مین میدان تیر
sticky charge U خرج انفجاری قابل چسباندن در محل انفجار
production cycle U زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interlook dormant period U زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
zero point U نقطه مرکزی گلوله اتشین اتمی در لحظه انفجار
warned protected U قابلیت حفافت نیروهای خودی در مقابل انفجار اتمی
shock wave U موج ضربتی انفجار گلوله معمولی یا بمب اتمی
sympathetic detonation U انفجاری که دراثر انفجار مواد منفجره دیگررخ میدهد
shock waves U موج ضربتی انفجار گلوله معمولی یا بمب اتمی
frequency U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequencies U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
warned exposed U قابلیت اسیب پذیری نیروهای خودی نسبت به انفجار اتمی
look U زمانی که مدار مین نسبت به عامل انفجار حساسیت نشان میدهد
war head U قسمت قابل انفجار اژدر که هنگام مشق کردن برداشته میشود
looked U زمانی که مدار مین نسبت به عامل انفجار حساسیت نشان میدهد
looks U زمانی که مدار مین نسبت به عامل انفجار حساسیت نشان میدهد
splits U زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
anti knock U ماده ایکه به سوخت اضافه شده و احتمال انفجار واحتراق نامنظم ان را کاهش میدهد
Recent search history Forum search
1time is prceious it has great
3service times
3service times
3service times
2Once it's downloaded, please run the Kaspersky Malware Scanner software. This might take a moment and involve a few steps.
2In the Introduction to this book the speed of modern computers was cited as countering the need for some of the early work that was done to make best use of the woefully slow and memory-deficient comp
1شما چه زمان به مکتب میرید.
1شما چه زمان به مکتب میرید.
0عشق تنها چیزی هست که اگر واقعی شو بدست بیاری
1 صرفه جویی در زمان
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com